دوبیران؛ بزرگ ترین حکیم الهی فرانسه در قرن نوزدهم
دوبیران؛ بزرگ ترین حکیم الهی فرانسه در قرن نوزدهم
دوبیران؛ بزرگ ترین حکیم الهی فرانسه در قرن نوزدهم
"مِن دوبیران" در سال ۱۷۶۶ در فرانسه زاده شد. وی با آنکه در کودکی تحت تعلیم کشیشان و مردان مذهبی تعلیم یافته و تربیت گشته بود امّا علاقه چندانی به امور مذهبی نداشت. لذا در دوران جوانی فاقد گرایش های مذهبی و دینی و امور باطنی بود و علاقه و توجهی به امور اعتقادی و دیانت در وی احساس نمی گشت. اما پس از گذشت مدت زمانی از حیات دوبیران و افول دوران جوانی، وی به امور باطنی و مذهبی معطوف شد و با تکیه بر تعقل مداری به نگارش مطالبی در این باب و ارائه دیدگاه ها و نقطه نظراتش مبادرت ورزید.
من دوبیران دارای طبیعت و سرشتی ناآرام و حساس بود. از این رو در تلاش بود تا در زمینه فلسفه اخلاق، رویکردها و نقطه نظرات مختلفی را ارائه دهد. وی برخلاف اکثر فیلسوفان، اهل تعلیم و تعلم نبوده بلکه از رجال حکومت و دولت به شمار می رفت. با این وجود وی به سیاست چندان علاقه ای نداشت. لذا از معاشرت و رفت و آمد با رجال سیاسی پرهیز نموده و به عزلت نشینی و خلوت گزینی پرداخت.
وی به سبب علاقه ای که به تحقیق درباره احوال نفس داشت به انجام مطالعه و پژوهش در این زمینه پرداخت. یافته های او در آن زمان در علم روان شناسی مورد توجه قرار گرفت. تا آنجا که فرانسویان وی را بزرگ ترین حکیم الهی فرانسه در قرن نوزدهم نام نهادند.
در آن دوران درمورد نفس دو رویکرد بود. نخست آنکه برخی نفس را جوهر دانسته و شناخت آن را از طریق قیاس منطقی ممکن پذیر می دانستند و گروهی دیگر جوهریت نفس را قبول نداشته و آثار و عوارض آن را از طریق مشاهده و تجربه قابل مطالعه می دانستند. ولی دوبیران با یافته های خود این اعتقاد را پیدا نمود که جوهر نفس را نمی توان شناخت. آثار نفس هم عوارض اند و توجه به آنها اشتغال به امور سطحی است. لذا می بایست به مشاهده درونی پرداخت.
از نخستین نقطه نظرات من دوبیران این بود که تأثرات انفعالی در اثر تکرار و استمرار کند شده و به تدریج نفس از آن غافل می گردد. امّا تأثیراتی که مربوط به فعالیت اراده و نفس است در اثر تکرار قوت می گیرند.
وی بر این باور بود که امری که تابع امر دیگری نبود ه و دارای اصالت می باشد یعنی حقیقت نخستین، همان کوشش یا اراده است. به عبارتی اراده انسان چون به مانعی برخورد نماید؛ برای دفع آن به کوشش و تلاش مبادرت می ورزد. از این رهگذر به وجود "من" پی می برد. در نتیجه هر اندازه که تلاش انسان در مرتفع ساختن موانع بیش تر گردد به همان اندازه به وجود "من" بیش تر نایل می گردد. وی کوشش و ارده را مایه علم می داند.
دوبیران در تأملات و تفکرات خود از اندیشه "رنه دکارت" تأسی جست و تحت تأثیر عقاید وی "نفس" و "من" را مبدأ حقیقت نخستین دانست. وی نفس را همان اراده تلقی می نمود. دوبیران همچنین اعتقاد داشت که نفس، منبع تمامی حقایق و اشراقات و انوار است که حتّی خداوند را نیز در درون احساس می نماید. وی بر این باور بود که بین نفس و خداوند علیت وجود ندارد. وی با این توصیف نفس را عین وجود اراده دانسته و قابل سیر و تکامل به سمت و سوی بی نهایت تلقی می نمود.
وی بر این باور بود که شخصیت انسان حدّ وسط طبیعت و خدا است. و انسان می تواند به هر دو طرف گرایش داشته باشد. اگر تسلیم حس گردد در پست ترین احوال باقی می ماند و اگر قوای روحانی خود را پرورش دهد به خدا نزدیک می گردد.
دوبیران در تلاش بود تا به ارائه یک فلسفه اخلاق بر اساس کمالات نفس و اخلاق عرفانی مبادرت ورزد. اصرار و تأکید بر کمالات نفسانی و اخلاق عرفانی از ویژگی های برجسته نظریه اخلاقی دوبیران به شمار می آید. وی سعی می جست در تبیین و تحلیل اندیشه های فلسفی خود از بیانی ساده و لطیف برخوردار باشد. بیانات و مطالب دوبیران خالی از ابهام و پیچیدگی و سخن پراکنی غامض بود. اما در مقایسه با نظریه های دیگر فلسفه اخلاق فاقد غنا و محتوای لازم بود. دوبیران سیر زندگی و حیات انسان را در سه مرحله تبیین می نماید. ۱ مرحله حیوانی. ۲ مرحله انسانی. ۳ مرحله ملکوتی. دوبیران مرحله حیوانی زندگی انسان را با زندگی و حیات کودک تشبیه می نماید. از منظر وی، در مرحله حیوانی، زندگی انسان یک زندگی انفعالی و تخیلی است. در این مرحله آموزه های عقلی به رشد و تعالی کافی نایل نگشته و امور زندگی بیش از آنکه تحت تأثیر عقل و تفکر باشد متأثر از امور حسی، دریافتی و عادات است. "منِ" وجودی انسان در این مرحله به بودن خود درست پی نبرده است. مرحله انسانی مرحله ای است که شخص به تعقل و تفکر می پردازد.
در این مرحله "من" وجودی انسان به بودن خود پی برده و خود را درک نموده است. اراده، تعقل، تفکر و اختیار از خصوصیات این مرحله است. اما در مرحله ملکوتی، انسان از خود و من عبور کرده و جویای اتصال و رسیدن به حق و مبدأ هستی است. تمایل به گرایش های اخلاقی و عرفانی و کمالات نفس از ویژگی های این مرحله ملکوتی است. دوبیران مرحله ملکوتی زندگی انسان را عشق می داند. باید اذعان داشت این رویکرد اساسی دوبیران که نفس را مترادف با اراده دانسته است به شدت مخدوش و نادرست می باشد. چرا که هر اراده ای نیازمند و محتاج مرید است. و اراده به صورت یک فعل، محال است که همان فاعل باشد. اراده تنها می تواند از ظهورات و مراتب فاعل خویش محسوب گردد. با آنکه برخی معتقد هستند که اراده به معنای محبت می تواند مترادف با نفس و عین وجود نفس گردد و به عنوان مصداق وجودی واحد با نفس تحقق پیدا نماید. اما رویکردهای دوبیران واجد این معنای غنی نمی باشد. نقطه نظرات دوبیران بیش از آنکه از آموزه های پرمحتوا و غنی فلسفی و اخلاقی برخوردار باشد از زندگی شخصی دوبیران متأثر گشته است و مراحل سه گانه حیوانی، انسانی و ملکوتی، یادآور زندگی خصوصی وی می باشد. من دوبیران در سال ۱۸۲۴ در فرانسه چشم از جهان فرو بست.
منبع:روزنامه رسالت ( www.resalat news.com )
ارسال توسط کاربر محترم سایت : haj_ghodrat_allah
من دوبیران دارای طبیعت و سرشتی ناآرام و حساس بود. از این رو در تلاش بود تا در زمینه فلسفه اخلاق، رویکردها و نقطه نظرات مختلفی را ارائه دهد. وی برخلاف اکثر فیلسوفان، اهل تعلیم و تعلم نبوده بلکه از رجال حکومت و دولت به شمار می رفت. با این وجود وی به سیاست چندان علاقه ای نداشت. لذا از معاشرت و رفت و آمد با رجال سیاسی پرهیز نموده و به عزلت نشینی و خلوت گزینی پرداخت.
وی به سبب علاقه ای که به تحقیق درباره احوال نفس داشت به انجام مطالعه و پژوهش در این زمینه پرداخت. یافته های او در آن زمان در علم روان شناسی مورد توجه قرار گرفت. تا آنجا که فرانسویان وی را بزرگ ترین حکیم الهی فرانسه در قرن نوزدهم نام نهادند.
در آن دوران درمورد نفس دو رویکرد بود. نخست آنکه برخی نفس را جوهر دانسته و شناخت آن را از طریق قیاس منطقی ممکن پذیر می دانستند و گروهی دیگر جوهریت نفس را قبول نداشته و آثار و عوارض آن را از طریق مشاهده و تجربه قابل مطالعه می دانستند. ولی دوبیران با یافته های خود این اعتقاد را پیدا نمود که جوهر نفس را نمی توان شناخت. آثار نفس هم عوارض اند و توجه به آنها اشتغال به امور سطحی است. لذا می بایست به مشاهده درونی پرداخت.
از نخستین نقطه نظرات من دوبیران این بود که تأثرات انفعالی در اثر تکرار و استمرار کند شده و به تدریج نفس از آن غافل می گردد. امّا تأثیراتی که مربوط به فعالیت اراده و نفس است در اثر تکرار قوت می گیرند.
وی بر این باور بود که امری که تابع امر دیگری نبود ه و دارای اصالت می باشد یعنی حقیقت نخستین، همان کوشش یا اراده است. به عبارتی اراده انسان چون به مانعی برخورد نماید؛ برای دفع آن به کوشش و تلاش مبادرت می ورزد. از این رهگذر به وجود "من" پی می برد. در نتیجه هر اندازه که تلاش انسان در مرتفع ساختن موانع بیش تر گردد به همان اندازه به وجود "من" بیش تر نایل می گردد. وی کوشش و ارده را مایه علم می داند.
دوبیران در تأملات و تفکرات خود از اندیشه "رنه دکارت" تأسی جست و تحت تأثیر عقاید وی "نفس" و "من" را مبدأ حقیقت نخستین دانست. وی نفس را همان اراده تلقی می نمود. دوبیران همچنین اعتقاد داشت که نفس، منبع تمامی حقایق و اشراقات و انوار است که حتّی خداوند را نیز در درون احساس می نماید. وی بر این باور بود که بین نفس و خداوند علیت وجود ندارد. وی با این توصیف نفس را عین وجود اراده دانسته و قابل سیر و تکامل به سمت و سوی بی نهایت تلقی می نمود.
وی بر این باور بود که شخصیت انسان حدّ وسط طبیعت و خدا است. و انسان می تواند به هر دو طرف گرایش داشته باشد. اگر تسلیم حس گردد در پست ترین احوال باقی می ماند و اگر قوای روحانی خود را پرورش دهد به خدا نزدیک می گردد.
دوبیران در تلاش بود تا به ارائه یک فلسفه اخلاق بر اساس کمالات نفس و اخلاق عرفانی مبادرت ورزد. اصرار و تأکید بر کمالات نفسانی و اخلاق عرفانی از ویژگی های برجسته نظریه اخلاقی دوبیران به شمار می آید. وی سعی می جست در تبیین و تحلیل اندیشه های فلسفی خود از بیانی ساده و لطیف برخوردار باشد. بیانات و مطالب دوبیران خالی از ابهام و پیچیدگی و سخن پراکنی غامض بود. اما در مقایسه با نظریه های دیگر فلسفه اخلاق فاقد غنا و محتوای لازم بود. دوبیران سیر زندگی و حیات انسان را در سه مرحله تبیین می نماید. ۱ مرحله حیوانی. ۲ مرحله انسانی. ۳ مرحله ملکوتی. دوبیران مرحله حیوانی زندگی انسان را با زندگی و حیات کودک تشبیه می نماید. از منظر وی، در مرحله حیوانی، زندگی انسان یک زندگی انفعالی و تخیلی است. در این مرحله آموزه های عقلی به رشد و تعالی کافی نایل نگشته و امور زندگی بیش از آنکه تحت تأثیر عقل و تفکر باشد متأثر از امور حسی، دریافتی و عادات است. "منِ" وجودی انسان در این مرحله به بودن خود درست پی نبرده است. مرحله انسانی مرحله ای است که شخص به تعقل و تفکر می پردازد.
در این مرحله "من" وجودی انسان به بودن خود پی برده و خود را درک نموده است. اراده، تعقل، تفکر و اختیار از خصوصیات این مرحله است. اما در مرحله ملکوتی، انسان از خود و من عبور کرده و جویای اتصال و رسیدن به حق و مبدأ هستی است. تمایل به گرایش های اخلاقی و عرفانی و کمالات نفس از ویژگی های این مرحله ملکوتی است. دوبیران مرحله ملکوتی زندگی انسان را عشق می داند. باید اذعان داشت این رویکرد اساسی دوبیران که نفس را مترادف با اراده دانسته است به شدت مخدوش و نادرست می باشد. چرا که هر اراده ای نیازمند و محتاج مرید است. و اراده به صورت یک فعل، محال است که همان فاعل باشد. اراده تنها می تواند از ظهورات و مراتب فاعل خویش محسوب گردد. با آنکه برخی معتقد هستند که اراده به معنای محبت می تواند مترادف با نفس و عین وجود نفس گردد و به عنوان مصداق وجودی واحد با نفس تحقق پیدا نماید. اما رویکردهای دوبیران واجد این معنای غنی نمی باشد. نقطه نظرات دوبیران بیش از آنکه از آموزه های پرمحتوا و غنی فلسفی و اخلاقی برخوردار باشد از زندگی شخصی دوبیران متأثر گشته است و مراحل سه گانه حیوانی، انسانی و ملکوتی، یادآور زندگی خصوصی وی می باشد. من دوبیران در سال ۱۸۲۴ در فرانسه چشم از جهان فرو بست.
منبع:روزنامه رسالت ( www.resalat news.com )
ارسال توسط کاربر محترم سایت : haj_ghodrat_allah
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}